به دنبال شکل گیری کمپین نامه نگاری به رهبر جمهوری اسلامی، دکتر محمود مرادخانی، خواهرزاده سید علی خامنهای که در فرانسه به سر می برد، نامه ای سرگشاده «خطاب به ایران» نوشته و برای وبسایت «صبح امروز» ارسال داشته است. وی درباره اینکه چرا طبق روال این کمپین خطاب به رهبر جمهوری اسلامی این نامه را ننوشته است به خبرنگار «صبح امروز» گفت که «در شأن من به عنوان یکی از اعضاء خانواده سیدعلی خامنهای نیست که خطاب به او نامه بنویسم.»
به گزارش صبح امروز، متن این نامه بدین شرح است:
نامه سـرگشـاده به ایـران
ایرانی که به وجودش ایمان و به سربلندیش امید دارم
ایـران من
به تـو هنـگامی نامه مینویسـم که بسـیار دیـگرانی ایـرانیّـتِ خـود را تـنها در اجـرای آداب و رسـوم میبـینند. به گذشـته تو میبالنـد امــا امروزت را رهـا کرده انـد و برای فردایـت، تلاشی مفید انجــام نمـی دهنـد!
نـامهام را بخوان و بِدان که همچون برخی، من هرگز امیـدی به دشـمنان اشغالگرت نداشـته و ندارم. برایشان نامه ننوشتـه و نـخواهم نوشــت. دشمنانت آگاهانه و به عمد، مردمانت را به خواری، آواره گی و فساد کشـیدهاند. طبیعـت زیبـایت را نابـود و ویـران کردهاند و… این همه را تو خود بهتر میدانی!
بـرای تـوای زادگـاهم نـالههای مـادران و پـدران فرزند از دسـت داده و آنانی که هنوز عزیزی را در زندان دارند را نـیز همراه این نامه میفرسـتم. بـشنــو، گریههای شـبانه آنانی که به نـاحق، عزیزی و یـا فرزندی را از دسـت دادهاند. بـشنو، شـکواییه اسیران سـیاهچالهای دیروز و امـروز جلادان خود و مـردمانت را!
ایران من
سـی و سه سال اسـت که جمعی متوهـم و باورمـند به اعتقاداتی بدوی و جاهلی، در پهنه زیبای تـو استـبـدادی را به نام نـاموزون «جمهوری اسـلامی» بنا نموده انـد. ما در ابتدا به این جماعت اعتماد نمودیم و یارشـان بودیـم. بسـیاری از ما آنها را خواسته و یا ناخواسته به کرسی قدرت نشـاندیم. اما پس از وقوف به اشـتباه، از دشـمنانت دوری نمودیم و در برابرشـان جبهه مقاومت و مبارزه برافراشـتیم. مقاومت و مبارزه ما به معنای پوزش از تو و از مردمـانت بود و هست. بزرگواریت را قـسم که هرگز قـدمی به عقب نخواهیم گذاشـت و آزمـوده را نـخواهیم آزمـود!
سـردمداران متوهم جمهوری اسـلامی، از خمینی تا خامنـهای، فـرهنگ و مـذهبی را باور دارند که در آن نه آبادانی و سربلندی توسـت و نه رفاه و آسـایش مـردمانت. خودخواهانه و لذت پرستانه به انتظار بهشتی موهوم هستند، امـا جهنمی واقعی را بر مردمانـت تحمیل نموده و جان و مال آنها را به یـغما میبرند. باشد همانگونه که با وعدههای پوچ و واهی، نه ازکربلایی گذرکرده و نه بیت المقدسی فتح نمودند، در پشت درهای بهشـت خیالیشان نیز بـمانـند!
در برابر این جماعت،ای ایـران من، میدانم که در انتظاری که نیروهایمان را چه در زبان، چه در قلم و چه در بازو منسـجم کنیم و هر چه زودتر وقبل از آنکه دامنت را دوباره آتش جنگی بگیرد و یا قطعه قطعهات کنند، تو را از چنگال این غارتگران برهانیــم.
در این مـاه و در این زمستان سرد، بـیاییم و کنشـگرایانه و در عمل به یاد آنهایی باشـیم که در زیـر شکنجه و تا پای چوبههای دار در برابر دشـمنان ایران و ایرانی ایسـتادند. به یاد آنهایی باشـیم که هنـوز هم در زنـدانهای قرون وسـطایی این رژیم بیگناه و یا به خاطر ابراز عقیدهای و یا داشـتن مذهبی دگر گرفتـارند. زندانیان سـیاسی و عقیدتی و دیـگر زندانیانی که به ناحق و در دادگاههای ظالمانه جمهوری اسـلامی محکوم شـدهاند. بـسیاری از جرمهای عمـومی و جنـایی در رژیم جمـهوری اسـلامی قابل پیشـگیری بـوده و دلیـل آنها را در شرایط نامـساعد اجتماعی باید جسـت. برخلاف نظر آخوندهای حـاکم بر ایران، تنها راه به حداقل رسـاندن جرمـهای اجتماعی، پاییـن آوردن نیاز و انـگیزه آنهاسـت و نه اعـدام و نه زنـدان!
ایـران من، قلبهای یکایک ما ایرانی تباران، هر کجای عالم که باشیــم برای تو میتپد، امید که زبان و بازوانمان نیز در خدمت تــو باشـند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر